امیر طیرانی
تلاش های دشمنان نهضت ملی شدن نفت برای سرنگونی دولت دکتر مصدق
«لمن کان له قلب »( سوره ق-۳۷)
۲۸ مرداد امسال هفتاد و دو سال از کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق میگذرد .در طول این هفت دهه آن واقعه در معرض قضاوت های بیشماری قرارداشته است.
گروهی همچون شاه و رژیم پهلوی آن واقعه را قیام ملی خواندند و از اساس کودتا را منکر شدند. عدهای دیگر دکتر مصدق را که درآن واقعه از کار برکنار، محاکمه و زندان و تبعید شد بانی کودتا معرفی کردند. در نگاه آنها مصدق از حل مسائل کشور عاجز مانده بود و خود زمینههای کودتا را فراهم ساخت تا قهرمانانه از صحنه فرار کند. آنهایی که در این میان تبرئه شدند عبارتاند از: سازمانهای امنیتی دولتهای بریتانیا و آمریکا، دربار پهلوی، شاه، زاهدی، کرمیت روزولت، کریستوفر وودهاوس، داربی شایر، برادران رشیدیان و دیگر عواملی که با ریختن خون فرزندان این آب و خاک چه در روز ۲۸ مرداد و چه در ۲۵ سال پس از آن به غارت منابع این سرزمین پرداختند.
از سوی دیگر کسانی هم چنین به قضاوت نشستند که اقدامات مصدق و لج بازی و یکدنگی مصدق و اطرافیانش همچون مهندس حسیبی سبب شد تا حل مسأله نفت با بنبست مواجه شده و راهی جز سرنگونی دولت ملی برای غرب و دربار باقی نماند.
در این مقاله تلاش شده است تا برای آگاهی بیشتر از اقدامات کشورهای خارجی و عوامل داخلی آنها برای مقابله با دولت ملی دکتر مصدق به اختصار توضیحاتی ارائه شود.
*****
پس از پیروزی ملت ایران در مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت، هر یک از دو بلوک شرق و غرب خود را در برابر پدیده ای نوین یافتند. انگیزههای اردوگاه امپریالیسم و به ویژه دولت بریتانیا از مقابله با ملی شدن نفت کاملاً روشن و مبرهن بود. بریتانیا علاوه بر از دست دادن منافع مادی سرشار خود از غارت نفت ایران، آبرو و حیثیتش را از دست رفته میدید. به علاوه بریتانیا به همراه آمریکا نگران سرمشق شدن این حرکت برای سایر کشورهای تحت نفوذشان بودند. از سوی دیگر دولت اتحاد شوروی و حزب توده قرار داشتند که حیثیت ایدئولوژیک خود را در معرض خطر میدیدند. از نگاه ماتریالیسم تاریخی و با تحلیل طبقاتی برخاسته از آن نوع تفکر، قرار گرفتن رهبری یک حرکت ملی و مردمی در دست طبقهای غیر از طبقه کارگر اصولاً امکانپذیر نبود و لذا باید به تکفیر و مقابله با آن برخاست.در ادامه ابتدا به اقدامات غرب و عوامل داخلی آن در این خصوص پرداخته و در ادامه به نقش شوروی در این زمینه اشارهای مختصر خواهیم کرد.
الف- غرب:
دولت بریتانیا کمتر از یک ماه بعد از روی کارآمدن دولت دکتر مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ تکلیف خود را با رهبری نهضت روشن ساخته بود. به عقیده «اریک برتوود» از مقامات اطلاعاتی سفارت بریتانیا در تهران که بر نظرات خانم «لمبتون» ؛ وابسته سابق مطبوعاتی سفارت بریتانیا و مامور برجسته ام.آی.سیکس ؛ در تهران استوار بود: «پذیرفتن هرگونه توافقی با مصدق بی فایده است.»۱
از دیدگاه خانم لمبتون دولت انگلستان چارهای نداشت تا به وسایل گوناگون به مقابله با دکتر مصدق و مردم ایران اقدام کند و تنها راه رهایی از بحرانی که گرفتار آن شده بود، خلاص شدن از دست مصدق بود:« میس لمبتون احساس میکند بدون مبارزه ای بر اساس خطوط فوق الذکر امکان ندارد محیط مساعد را برای تغییر رژیم در تهران بوجود آورد.»۲
به پیشنهاد خانم لمبتون دکتر زینر برای سازماندهی اقدامات ضد مصدقی انتخاب شد. زینر که در آن زمان از مقام جاسوسی به استادی دانشگاه آکسفورد رسیده بود، مانند لمبتون از همان ابتدا معتقد بود که معامله با مصدق غیر ممکن است. یکی از همکاران پیشین زینر در داخل ایران یعنی سیف الله رشیدیان هم در این باره عقیده داشت :« ولو اینکه ۱۰۰۰۰۰ لیره روی هر چه مصدق میخواهد بگذارید و به او بدهید باز هم خواهد گفت نه »۳ پیشنهاد انتخاب زینر از سوی برتوود به زودی از سوی وزارت خارجه بریتانیا پذیرفته شد و او کار خود را در تهران آغاز کرد. «برادران رشیدیان»، «برادران بزرگمهر»، «ارنست پرون» و «سر شاپور ریپورتر» از جمله نخستین همکاران انتخابی وی بودند.
بدین ترتیب دولت بریتانیا در کنار اقدامات علنی خود نظیر شکایت از ایران در مجامع بینالمللی، اقدام نظامی و تحریم اقتصادی، فعالیتهای مخفی علیه دولت مصدق و نهضت ملی را در داخل ایران آغاز کرد. عمده اقدامات علنی و مخفی بریتانیا که با اطلاع و همکاری تام وتمام آمریکاییها انجام میگرفت به شرح زیر بود :
۱ - اقدامات حقوقی:
دولت بریتانیا در ابتدای برخورد با پدیده نهضت ملی با توجه به نفوذی که در آن دوران در صحنه بین المللی و جامعه جهانی داشت بر این تصور بود که میتواند با شکایت از ایران در مجامع بینالمللی آب رفته را به جوی بازگرداند. لذا با شکایت از ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد از یک سو تلاش کرد تا اجماع بینالمللی را برای محکومیت اقدام مردم ایران به دست آورد.
در همان حال علیه دولت ایران در دادگاه بینالمللی لاهه اقامه دعوا کرد. شورای امنیت سازمان ملل صدور رأی در خصوص شکایت دولت بریتانیا را موکول به اعلام رأی دادگاه لاهه کرد. دادگاه لاهه پس از روزها و ساعتها بحث و بررسی و استماع دلایل دولت بریتانیا علیه ملی شدن صنعت نفت و دفاعیات هیأت ایرانی و نیز سخنرانی شخص دکتر مصدق که به همین منظور به لاهه سفر کرده بود، سرانجام رأی به حقانیت مردم ایران داد و شکایت انگلستان را در اینباره نپذیرفت. نکته جالب در این میان رأی قاضی انگلیسی دادگاه لاهه بود که به نفع ایران رأی داد. بریتانیا روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱ با اعلام نتیجه و رأی دادگاه دولت شکست بزرگی را در این ماجرا پذیرا شد.
۲- اقدام نظامی:
به دنبال اعلام آغاز به کار هیأت خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران در خرداد ۱۳۳۰، روز چهارم تیر موریسون وزیر خارجه انگلستان نطق تهدیدآمیزی در مجلس عوام آن کشور علیه ایران ایراد کرد. وی در این نطق گفت برای حفظ جان اتباع انگلیس در ایران به رزمناو موریشس مأموریت داده شده است که در آبادان پهلو بگیرد. در همین اوان به ۵۰۰۰ چتر باز انگلیسی در پایگاههای مجاور خلیج فارس دستور آماده باش داده شد .۴
تعداد ناوهای جنگی انگلیس در خلیج فارس در مردادماه به ۹ فروند رسید. بر طبق اسنادی که بعدها منتشر شد در آن دوران دولت انگلیس طرح حمله به خاک ایران و اشغال آبادان و تأسیسات نفتی با نام رمز «دزد دریایی» را آماده اجرا کرده بود. این طرح به دلیل عدم تأیید آن از سوی دولت آمریکا به مرحله اجرا در نیامد. ۵
۳- تحریم اقتصادی:
دولت بریتانیا بعد از اجرایی شدن قانون ملی شدن صنعت نفت، چند هیأت را برای راضی ساختن دولت ایران به عقبنشینی از موضوع ملی شدن و کنار گذاشتن قانون به تهران گسیل داشت، اما هیأتهای مزبور در گفت و گو با مقامات ایرانی به نتیجه نرسیدند. هیأتهای انگلیسی به سرپرستی کسانی چون جاکسن و سپس ریچارد استوکس مهردار سلطنتی انگلستان، یکی پس از دیگری با دست خالی تهران را ترک کردند.
در پی بینتیجه ماندن اقدامات مذکور، دولت انگلستان، جلوگیری از صادرات نفت ایران را آغاز کرد. در ۱۵ شهریور ۱۳۳۰ دولت انگلستان اعلام داشت که خریداران نفت ایران را در محاکم مورد تعقیب قرار خواهد داد. استدلال دولت انگلستان و شرکت نفت انگلیس و ایران این بود که نفت ایران مایملک آن شرکت است و فروش آن بدون اجازه شرکت غیرقانونی است. با اعلام این تهدید شرکتهای بزرگ نفتی که عمدتاً آمریکایی بودند به تحریمها پیوستند. صدور نفت ایران به شدت کاهش یافت و صادرات نفت ایران که در سال ۱۳۲۹ بالغ بر۴/۲۴۲ میلیون بشکه بود، در سال ۱۳۳۰ به ۶/۱۲۷ میلیون بشکه، در سال ۱۳۳۱ به ۱۰ میلیون بشکه و در سال ۱۳۳۲ به ۸/۹میلیون بشکه رسید.۶
حضور ناوهای نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس یکی از ابزارهای اصلی انگلستان برای اجرای این تحریمها به شمار میرفت. علیرغم این تهدیدات، دولت ایران تلاش کرد تا با دور زدن تحریمها مشتریان جدیدی برای نفت خود پیدا کند. پارهای شرکتهای ایتالیایی و ژاپنی هم داوطلب خرید نفت از ایران شدند ولی این تلاشها به نتیجه نرسید.
در یک مورد نیز که ایران موفق به فروش نفت به میزان ۷۰۰ تن شد، کشتی حامل نفت ایران به نام «رزمری» در ساحل عدن توسط انگلیسیها متوقف و از حرکت آن به مقصد جلوگیری شد. جلوگیری از فروش نفت تأثیر بسزایی در اقتصاد ایران داشت. باید توجه داشت هنگامی که دولت مصدق در آغاز سال ۱۳۳۰ بر سرکار آمد بودجه آن سال با توجه به درآمد نفت با کسری یک میلیارد و ٦٦٣ میلیون ریالی مواجه بود که ۲۱ درصد بودجه بود و این در حالی بود که علاوه بر کاهش شدید درآمدهای نفتی، هزینه ۶۰۰ میلیون ریالی هزینه اداره صنعت نفت هم به هزینه های دولت اضافه شده بود. دولت مصدق این اقدام انگلستان را با استراتژی اقتصاد بدون نفت پاسخ داد که در نوع خود تا به امروز سرمشق بیبدیلی برای تمامی رهپویان راه استقلال به شمار میرود.
ادامه دارد
پانویس:
۱ ) گزارش برتوود مورخ ۱۵ ژوئن ۱۹۵۱ به نقل از ویلیام.ر لوییس: ۳۷۳
۲ ) همان
۳ ) گزارش زینر ۵ ژانویه -۱۹۵۲ به نقل از لوییس: ۳۷۵
۴ ) غلامرضا نجاتی: ١٦٧
۵ ) همان: ۱۶۸
۶ ) هدی صابر اندیشه به جای نفت - ماهنامه ایران فردا شماره ۵۳

شما چه نظری دارید؟